فرزانه جلالی، فعال مدنی و دانشجوی محروم از تحصیل که در سال ۱۳۹۵ به اتهامات امنیتی از سوی ماموران اداره اطلاعات کرمانشاه بازداشت شد به سایت «خبرنگاری جرم نیست» گفت طبق ابلاغیهای که برای وکیلش فرستاده شده، جلسه دادگاه او قرار است در تاریخ ۲۸ مهر برگزار شود. خانم جلالی اکنون در ترکیه به سر میبرد و به گفته او فقط «مصطفی احمدیان»، وکیلش در دادگاه شرکت خواهد کرد. او به اتهامات سنگین امنیتی «جاسوسی»، «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی»، «عضویت در گروه معاند نظام» و «تبلیغ علیه نظام» متهم است.
فرزانه جلالی، متولد ۱۳۶۴ اهل اورامان و دارای لیسانس مردمشناسی از دانشگاه تهران است؛ اما در سال ۱۳۸۹ باوجود کسب رتبه ششم در مقطع کارشناسی ارشد رشته مطالعات زنان از تحصیل به دلیل فعالیتهایش محروم شد و حتی پس از ابلاغیه دولت «حسن روحانی» در سال ۱۳۹۲ مبنی با بازگشت دانشجویان محروم از تحصیل به دانشگاهها، نیز مجددا پذیرفته نشد. او همچنین تا اواسط سال ۱۳۸۸ مدیر مسوول روزنامه «صبح» دانشگاه تهران نیز بود.
خانم جلالی در تاریخ پنجم اسفند ۱۳۹۵ به شکل عجیبی در خیابان بازداشت و در تاریخ ۲۳ اسفند با قرار وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی آزاد شد. تابستان ۱۳۹۷ اولین جلسه دادگاهش در شعبه دوم دادگاه انقلاب کرمانشاه برگزار شد و بعدازاین جلسه پاسپورت او که از زمان بازداشت توقیف شده بود به او برگردانده شد. خانم جلالی در تاریخ چهارم مهر۱۳۹۷ از کشور برای همیشه خارج شد.
فرزانه جلالی دلیل خروج خود را از ایران ترس از صدور حکم طولانی عنوان کرد و گفت: «قاضی دادگاه به من گفت از اداره اطلاعات به او برای اشد مجازات فشار آوردهاند اما خودش هنوز قانع نشده است. بعد از شنیدن این حرف ترسیدم، دلم نمیخواست سالهای جوانیم را در زندان بمانم و از کشور خارج شدم.»
طبق گفتههای این فعال مدنی و محروم از تحصیل، ماموران اداره اطلاعات کرمانشاه نهتنها او را به شکل کاملا غیرقانونی در خیابان بازداشت کردهاند بلکه با حیله و روندی غیرقانونیتر وارد منزل مادرش برای تفتیش و ضبط وسایلش شدهاند. همچنین از او پیش از آزادی با قرار وثیقه «اعتراف در مقابل دوربین» گرفته شده و در نهایتا به او پیشنهاد کار با ماموران اداره اطلاعات داده شده است.
این فعال حقوق زنان اهل اورامانات کرمانشاه با اشاره به اینکه ماموران اداره اطلاعات با فریب او را بازداشت کردهاند درباره جریان بازداشتش گفت: «من برای تعدادی از دانشگاههای خارج از ایران درخواست پذیرش فرستاده بودم. یک روز به اداره پست کرمانشاه هم رفتم و مدارکم را برای دانشگاهی در کانادا ارسال کردم اما بعدتر فهمیدم با دخالت ماموران اداره اطلاعات کرمانشاه هیچوقت آن بسته فرستاده نشده، چندین بار هم به اداره پست برای پیگیری رفتم اما جوابی نگرفتم تا اینکه صبح پنجم اسفند طی تماس تلفنی از اداره پست به من گفته شد که بسته پیدا شده و خواست تا بروم و تحویل بگیرم. تاکسی خطی به مقصد اداره پست گرفتم. در میان راه یک زن چادری و مردی با کتوشلوار سوار شدند، آنها عقب نشسته بودند و من جلو. کمی جلوتر یک زن چادری دیگر هم سوار شد که به راننده تاکسی گفتند او از دوستانشان است. بعدتر آن آقا خیلی مودبانه به راننده گفت که خیلی عجله دارند و اگر امکان دارد اول آنها را به مقصد برساند. من هم پذیرفتم و هیچ شکی هم نکردم.»
فرزانه جلالی در ادامه گفت: «همان مرد کتوشلواری راننده تاکسی را به کوچهای هدایت کرد و گفت آنها در همین کوچه پیدا میشوند. کمی جلوتر متوجه شدم کوچه بنبست است، در انتهای کوچه، این آقا به راننده گفت ما همینجا پیاده میشویم و بعد سرش را جلوی ماشین آورد و من را به فامیل صدا کرد و گفت پیاده شوم. در آن لحظه کاملا گیج و ترسیده بودم. همان لحظه آن دو خانم به من حملهور شدند و سریع کیف و گوشی و موبایل و هدفونی که در دست داشتم را گرفتند. من فکر میکردم اینها دزد و اراذلواوباش هستند. اصلا فکر نمیکردم مامور اداره اطلاعات باشند. ترسیده بودم. از ماشین پیاده نمیشدم. آن مرد با فریاد فحاشی میکرد و بعد دیدم پسر جوانی در تاکسی را باز کرد و با نشان دادن تفنگش از من خواست که پیاده شوم. پیاده شدم. فکر میکردم الان بلایی سرم میآورند. در همان لحظه بود که دیدم سه پژو دیگر پشت تاکسی ایستادهاند و آقایی هم بیرون ماشین دوربین به دست در حال فیلمبرداری است. من به پژو اولی هدایت شدم. همان دو خانم و آقا با من سوار شدند و در آن لحظه یکیشان گفت که ماموران اداره اطلاعات هستند.»
به گفته خانم جلالی او در همان ماشین تهدید به مرگ شده است: «بهشان اعتراض کردم که چرا اینطور من را دستگیر میکنید، خب احضاریه میدادید خودم میآمد اما آن مرد گفت ما میتوانستیم هر کاری با تو بکنیم و جنازهات را در خیابان رها کنیم تا ابد هم خانوادهات نمیفهمیدند چه اتفاقی برایت افتاده است. حرفشان را باور کردم. وقتی اینطور من را بازداشت کرده بودند هر کار دیگری هم از دستشان برمیآمد. بعدترها به این نتیجه رسیدم که تمام این کارها برای این بود که من را بهشدت بترسانند تا به هر چه میخواهند اعتراف کنم.»
به گفته این فعال مدنی او تمام راه چشمبند داشته و تا مدتها نمیدانسته او را به بازداشتگاه اداره اطلاعات منتقل کردهاند. به گفته خانم جلالی در بازداشتگاه، یکی از خانمهای چادری از داخل کیف او کلید خانهاش را برمیدارد. کلیدی که از طریق آن ساعتی بعد شش مامور اطلاعات وارد خانهاش میشوند.
ماموران اداره اطلاعات کرمانشاه نهتنها این دختر جوان را در یک اقدام عجیب و سینمایی و غیرضروری بازداشت کردهاند بلکه با استفاده از کلید او و بدون اطلاع قبلی وارد خانه مادریش شدند. فرزانه جلالی میگوید: «بعدتر خانوادهام تعریف کردند که ماموران با همان کلید وارد ساختمان شده و تا پشت در خانهمان تا طبقه هفتم رفته بودند. بعد در زدند. مادرم که فکر نمیکرده چه کسانی پشت در هستند طبق عادت در را باز میکند و بعد آنها به خانه حملهور میشوند. ماموران به مادر و برادرم گفتهاند که آمدهاند تا وسایل من را تفتیش کنند. برادرم میگوید الان به من زنگ میزند تا بفهمد این چه خبر است که یکی از ماموران کلیدم را نشانش میدهد و میگوید زحمت نکش، خودمان گرفتیمش.»
سرقت مدارک شخصی از اداره پست و اتهام جاسوسی
به گفته خانم جلالی مدارکی که قرار بوده اداره پست کرمانشاه برای دانشگاهی در کانادا بفرستد را در یکی از جلسات بازجوییاش دیده است: «بازجویم با مدارک دزدیدهشده از من، من را تهدید میکرد. از پاکت پست مدارکم، گزارشهای تحصیلی و سوابق کاریم را که به انگلیسی ترجمه کرده بودم درمیآورد و مثلا میگفتد در «سیوی» ات نوشتی که در فلان سمینار در ترکیه شرکت کردی، چرا در فلان سمینار شرکت کرده بودی؟ برای جاسوسی؟ این مدارک را هیچوقت به من بازنگرداندند اما بعدترها فکر کردم فقط برای ترساندنم نشان دادند که بفهمم هر کاری میتوانند با زندگیام بکنند.»
فرزانه جلالی به سایت «خبرنگاری جرم نیست» گفت در ابتدای بازداشت به او اتهام «جاسوسی» وارد شده و بعدتر اتهامات امنیتی دیگر اضافه شده است. این فعال حقوق زنان کُرد درباره مستندات و مدارک اتهام جاسوسیاش گفت: «به من در بازجوییها میگفتند که من جاسوس «سیا» هستم و از آنها پول میگیرم. خندهدار بود، من چطور میتوانستم جاسوس سیا باشم. این اتهام فقط به دلیل شرکت در ورکشاپهایی در چندین کشور خارجی به من زده شد. ورکشاپهایی که از سوی یک سازمان معتبر و توسط یک مدرس آمریکایی میشد. درحالیکه این که ورکشاپها در حیطه آسیبهای اجتماعی و اقتصادی برای فعالان مدنی و زنان داشت.»
به گفته او مستندات اتهام عضویت در گروههای معاند برای او «رفتوآمد با دوستانی بوده که ازنظر ماموران اداره اطلاعات مشکلدار بودهاند. اینها به نظرشان هرکسی که عضویت در گروهی دارد و هر کس که با آنها رفتوآمد میکند معاند هستند. همینطور مطالبی را درون لپتاپم نشان دادند که بر اساس آنها متهم به اتهام شدم؛ مطالبی که هرگز از لپتاپ من استخراج نشده بود، بر اساس همین مطالب به هواخواهی از یکی از احزاب کُرد متهم شدم.»
فرزانه جلالی در ادامه درباره مستندات دو اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام نیز گفت: «استدلالهایشان همه فعالیتهایم در حوزه زنان و مساله کُردها بود. من مدتی وضعیت بچههای شینآباد را که در آتشسوزی سوخته بودند پیگیری میکردم که در بازجوییها به آن جنبه سیاسی دادند.»
به گفته خانم جلالی بازجوییهای او در طی ۱۷ روز بازداشت «تقریبا هرروز صبح تا غروب ادامه داشت و بازجویانم مرتب تغییر میکردند. من در تمام مدت با چشمبند رو به دیوار نشسته بودم و نمیتوانستم آنها را ببینم فقط صداها را میشنیدم که از هم متفاوت بود. همهشان هم سوالها را بارها و بارها تکرار میکردند و من مجبور بودم هر بار پاسخ بدهم.»
فشار برای اعتراف در مقابل دوربین
«قبل از اینکه با وثیقه آزاد شوم، به من گفتند که باید تمام چیزهای که در بازجوییها نوشته و گفتهام را این بار جلوی دوربین تکرار کنم. مخالفت کردم و گفتم این اعتراف اجباری است؛ اما آنها گفتند این جز تشریفات زندان است و اگر انجام ندهی آزاد نمیشوی. در آن مدت هیچ ارتباطی با بیرون نداشتم، با وکیلی اجازه مشورت نداشتم. میخواستم ازآنجا بیرون بیایم. چارهای نداشتم، قبول کردم و جلوی دوربین از اول هرچه را که خواستند گفتم. حتی گاهی وقتی سوالی میپرسیدند و من جواب کمی میدادم به من میگفتند تو در توضیحات قبلیات فلان جملات را هم گفتهای و از من میخواستند دوباره همانها را تکرار کنم. بسیار ناراحتم اما چارهای نداشتم.»
اما با آزادی او با قرار وثیقه داستان او تمام نشد، او بارها از سوی ماموران اداره اطلاعات برای پاسخ به سوالاتی احضار شد. سوالاتی که به گفته خانم جلالی عموما تکراری بودهاند و قبلا در بازجوییها از او پرسیده شده بود.
در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۳۹۶، مصطفی احمدیان وکیل او در گفتوگویی با کمپین حقوق بشر در ایران گفت احضارهای مکرر موکلش به شکل غیرقانونی و بهصورت شفاهی صورت گرفته که در جریان این احضارها حال روحی موکلش بههمریخته است.
پیشنهاد همکاری برای وزارت اطلاعات در خارج از ایران
فرزانه جلالی میگوید او در احضارهای پس از آزادیش بهطور خیلی واضح و روشن از بازجویانش پیشنهاد همکاری داشته است. پیشنهاد همکاری از سوی وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران یکی از مواردی است که بارها از سوی زندانیان ذکر شده است. چندی پیش «ارس امیری» زندانی محکوم به ۱۰ سال حبس به اتهام جاسوسی طی نامهای به رییس قوه قضاییه نوشته بود که پسازاینکه او پیشنهاد همکاری برای وزارت اطلاعات را رد کرده ماموران این وزارتخانه اتهام جاسوسی را به پرونده او اضافه و نهایتا به ۱۰ سال حبس محکوم کردهاند.
فرزانه جلالی درباره توضیح پیشنهاد همکاری ماموران اداره اطلاعات کرمانشاه گفت: «خیلی راحت به من گفتند تو که میتوانی به خارج از کشور سفر کنی. برو و پروژههای ما را آنجا اداره کن. به من حتی گفتند برو هر طور که دلت میخواهد زندگی کن. به ما هم فحش بده، به جمهوری اسلامی فحش بده اما با ما همکاری بکن. به این شکل وقیحانه و خیلی صریح پیشنهاد دادند.»
خانم جلالی تا اواسط سال ۱۳۸۸ عضو سابق انجمن اسلامی و مدیر مسوول سابق روزنامه صبح دانشگاه تهران بود. در سالهای اخیر او در حوزههای زنان و کودکان فعال بود و فعالیتهایی در حمایت از دانشآموزان آسیبدیده حادثه آتشسوزی مدرسه روستای شینآباد و پیگیری مطالبات این دانشآموزان داشت. او همچنین مطالبی در دفاع از حقوق زنان، جنبش زنان و نادیده گرفتن حقوق زنان در وبسایت خبری «روژ» ازجمله «بیتدبیری دولت، زنان را ناامید خواهد کرد» و «به نام ناموس، به کام مرگ» نوشته است.