روز ۲۷ دی ۱۴۰۰، نخستین سالروز خودکشی «شیده لالمی»، خبرنگار باسابقه حوزه اجتماعی در ایران است؛ خبرنگاری که به گفته دوستان و همکارانش، از جمله تاثیرگذارترین روزنامهنگاران حوزه اجتماعی و آسیبهای اجتماعی در ایران بود.
بسیاری او را خالق واژه «گورخواب» میدانند. تلاش برای زندگی و خندههای زیبا، مهربانی و سختکوشی از اصلیترین نشانههای وجودی این روزنامهنگار از سوی اطرافیانش عنوان میشود. به همین دلیل، انتشار خبر خودکشی او علاوه بر بهت و افسوس در میان جامعه روزنامهنگاران ایرانی، این سوال را مطرح میکند که چه عاملی باعث مرگ خودخواسته روزنامهنگار شناخته شده و آشنا با آسیبهای اجتماعی جامعه میشود؟
با گذشت یک سال از درگذشت شیده لالمی، این سوال پیش میآید که وضعیت روحی و روانی روزنامهنگاران در چه وضعیتی است که یک روزنامهنگار موفق مانند او تصمیم به اتخاذ چنین تصمیم سختی میگیرد؟ آیا افسردگی در جامعه روزنامهنگاران ایران در این سالها افزایش داشته است؟ چه تمهیداتی از سوی دولت، دستگاههای حکومتی یا انجمنهای صنفی برای کمک به بهبود روانی این صنف در نظر گرفته شده است و آیا در یک سالی که از خودکشی شیده لالمی گذشته، شاهد بهبود اوضاع روزنامهنگاران بودهایم؟ روزنامهنگارانی که علاوه بر مشکلات اقتصادی در زندگی شخصی، هر روزه با سیلی از اخبار دردناک و تلخ مواجه هستند، چهگونه میتوانند خود را از این آسیبها و رسیدن به نقطه انتهایی در امان بدارند؟
دکتر «احمد جلیلی»، مشاور عالی «انجمن روانشناسان ایران» به «خبرنگاری جرم نیست» میگوید: «شغل خبرنگاری یکی از پرمخاطرهترین مشاغل از لحاظ روانی است و در ایران تعداد روزنامهنگارانی که درگیر افسردگی هستند، به تعداد خطرناکی رسیده است.»
«پژمان موسوی»، عضو هیاتمدیره «انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران» میگوید: «علیرغم تلاش این انجمن برای ارایه خدمات روانشناسی به روزنامهنگاران، قشر روزنامهنگار در دهههای اخیر از کمترین حمایتهای دولتی نیز بیبهره بودهاند.»
همچنین یکی دیگر از اعضای هیاتمدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران در صحبت با «خبرنگاری جرم نیست»، از تصمیم عمدی دولتها برای ضربه زدن به روزنامهنگاران مستقل پرده برداشته است.
***
«انتخاب مرگ» از پیچیدهترین انتخابها است، بهویژه برای کسانی که خود روایتگر مشکلات روزانه مردم هستند. با خاموش شدن هر روزنامهنگار، هم کلمات میمیرند و هم مردم گویی صدای خود را از دست میدهند یا صدایشان ضعیفتر میشود.
شیده لالمی قرار بود یک هفته پس از تاریخ خودکشی خود، از تز دکترای خود در رشته روزنامهنگاری و ارتباطات جمعی در «دانشگاه تهران» دفاع کند. خودکشی او که دو دهه در حوزه اجتماعی در رسانههای «همشهری» و «ایران» گزارشهای تحقیقی و میدانی درخشانی را مانند «گورخوابی» ثبت کرد، در عین این که موجی از ناباوری در میان همکاران روزنامهنگارش برانگیخت، زنگ خطری برای زندگی سخت روزنامهنگاران در ایران است.
روزنامهنگاران ایرانی امروزه با گرفتاریهای روحی، سختی کار، مشکلات معیشتی و حجم عظیمی از اخبار سیاه مواجهاند. تعطیلی پیدرپی رسانههای نوشتاری، افزایش سانسورهای حکومتی بر رسانهها و کاهش تمایل مردم به خواندن گزارشهای تحقیقی و تحلیلی نیز شرایط روانی حاکم بر فضای کاری این گروه از جامعه را با پیچیدگیهایی بیشتری همراه کرده است.
پس از خودکشی شیده لالمی، بسیاری از سیاستمداران و مدیران نظام جمهوی اسلامی در ایران برای خانواده و همکارانش پیام تسلیت فرستادند اما کدامیک در یک سال اخیر توانستند حتی یکی از دغدغههای ذهنی روزنامهنگاران ایرانی را برطرف کنند؟
«پژمان موسوی»، روزنامهنگار باسابقه ایرانی، عضو هیاتمدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران و سردبیر مجلههای «مروارید» و «تجربه» در گفتوگو با «خبرنگاری جرم نیست» میگوید: «پس از تصمیم تلخی که شیده لالمی گرفت، من و همکارانم در انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران توانستیم یک سری خدمات روانشناسی و حقوقی را برای حمایت از روزنامهنگاران ارایه کنیم. سال گذشته قراردادی با کانون روانپزشکان تهران بسته شد، روزنامهنگاران به پزشکها یا مشاورهای این کانون مراجعه کردند و به صورت رایگان یا مبالغی اندک توانستند خدمات روانپزشکی دریافت کنند. اما این کمکها در مقایسه با حجم مشکلات و دغدغههای این قشر، بسیار ناچیز هستند؛ ضمن این که در شش ماه گذشته و با عدم فعالیت انجمن صنفی به دلیل کارشکنی وزارت کار، عملا دیگر خدمات خاصی به روزنامهنگاران ارایه نمیشود.»
پژمان موسوی میافزاید: «ماجرا این است که به دلیل وضعیت بحرانی اقتصاد و افزایش دغدغههای معیشتی، همچنین استرسزا بودن ذاتی این شغل، نیاز است تا حمایتی چندوجهی از سوی دولت و سایر سازمانهای حکومتی از روزنامهنگاران انجام شود. مخصوصا روزنامهنگارانی که در حوزههای اجتماعی و میدانی فعالیت میکنند، با میزان افسردگی و مشکلات روحی وخیمتری مواجه میشوند که میبایست حمایت شوند اما نمیشوند. اگر خود بچهها با هزینه شخصی به دنبال حل ناهنجاریهای روانی خود نباشند، هیچ مسوول و نهادی وجود ندارد که حتی حال آنها را بپرسد. این بچهها هیچ پشت و پناهی ندارند.»
عضو هیاتمدیره «انجمن مطالعات زنان ایران» شهریور امسال گفته بود خودکشی سومین علت مرگ جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله در کشور است.
طبق دادههای مرکز آمار ایران، نرخ خودکشی در بهار سال ۱۳۹۹ نسبت به مدت مشابه در سال ۱۳۹۸، ۲۹ درصد افزایش داشته است.
همچنین به گفته رییس سازمان امور اجتماعی ایران، آمار خودکشی در ایران طی ۷ سال اخیر سالانه چهار تا پنج درصد افزایش یافته است.
«دکتر احمد جلیلی»، مشاور عالی انجمن روانشناسان ایران، امروز ۲۷ دی ۱۴۰۰ در گفتوگو با «خبرنگاری جرم نیست» میگوید: «دلیل افزایش خودکشیها در اقشار مختلف مانند روزنامهنگاران، بیش از مورد دیگری به افسردگی مربوط است. افسردگی و تشویق به خودکشی، حالا جان همه جامعه را تهدید میکند و این بیماری، طبیعتا در مشاغل حساس و سخت مانند جامعه روزنامهنگاری پررنگتر و وخیمتر است. افسردگی درماننشده، یا آن نوعی که روند درمان را در میانه کار به دلایلی همچون بیپولی قطع کرده باشد، بسیار خطرناک هستند. اینکه حالا با افزایش مشکلات اقتصادی مردم در چندسال اخیر، تعداد خودکشیها هم بیشتر شده است، به عدم انجام صحیح وظایف سیاستمداران ربط دارد. پیشنهاد من به روزنامهنگاران و سایر اقشاری جامعه این است که در صورت مشاهده علائمی مانند افسردگی، گوشهنشینی، اضطراب و کاهش اشتها و انرژي، سریعا به مشاور درمانی یا روانپزشک مراجعه کنند و اگر توان مالی برای این کار ندارند، از خدمات رایگان خیریهها یا سازمان بهزیستی کشور استفاده کنند.»
این صحبتها درحالی بیان شده که عضو هیاتمدیره «جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران» نیز شهریور سال جاری اعلام کرده بود؛ حدود ۶۰ درصد از مردم ایران از خدماتی که سازمانهای مختلف برای پیشگیری از خودکشی ارائه میدهند استفاده نمیکنند، زیرا آن را «ننگ» میدانند.
یکی دیگر از روزنامهنگاران باسابقه ایران و از اعضای هیاتمدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران که نمیخواهد نامش فاش شود، به «خبرنگاری جرم نیست» میگوید: «تعداد افسردگیها و اختلالات روحی میان روزنامهنگاران ایرانی بسیار زیاد شده و به میزان حیرتآوری رسیده است. این اتفاق دلایل زیادی دارد که تمام آن از عملکرد ضعیف دولت و حکومت نشات میگیرد. خبرنگاران مستقل و باوجدان مانند شیده لالمی مدام میبایست اخبار غمانگیز و فجایعی را منتشر کنند که توسط همین مدیران بیلیاقت رقم خوردهاند. اما برخلاف همه دنیا که روزنامهنگاران از شرایط حداقلی مانند امنیت شغلی، بیمه یا حقوق مکفی برخوردارند، اینجا همینها را هم ندارند. این عدم حمایت و فشارهای امنیتی و قضایی روی خبرنگاران مستقل، بیشک تعمدی است، چون سیاستمداران علاقهای به انتشار واقعیت و عملکرد فساد خود ندارند.»
این روزنامهنگار میافزاید: «وقتی با تغییر دولتها، مدیران روزنامههای دولتی مانند ایران، همشهری یا شهروند تغییر میکنند، اولین نتیجه این است که مدیران جدید به خبرنگاران دستور میدهند تا تنها همان چیزی را بنویسند که در مدح و تعریف عملکرد مدیران باشد. خب روزنامهنگار مستقل باید چه کند وقتی هم از نظر معیشتی در مضیقه است و هم از لحاظ روانی بابت عدم استقلال کاری؟ مساله عدم وجود آزادی بیان گاهی بیش از هر مورد دیگری موجب رنجش روح و روان روزنامهنگار میشود. قبلا فقط معاون مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد و قوه قضاییه بودند که به روزنامهها گیر میدادند اما حالا از شورای عالی امنیت ملی و معاونت رسانهای ریاستجمهوری بشمرید تا چندین دستگاه امنیتی گوناگون و تکتک وزارتخانهها (گاهی با دعوت و تطمیع مدیران مسوول رسانهها)، عملا دهان خبرنگاران مستقل را میبندند.»