دختربچه پر شر و شوری را مجسم کنید که میخواهد همراه با برادر همسن و سالش به بازی برود، در رودخانه شنا کند، از شاخه درخت آویزان شود و دوچرخه سواری کند، ولی اجازهاش را ندارد. او در روستایی کوچک زندگی میکند، در خانوادهای مذهبی که شدیدا به رعایت حجاب و شعائر دینی پایبند است. از بد حادثه دخترک موهای انبوه بلندی دارد که به سختی در زیر روسری جا میشوند، و همین عاملی میشود که او مدام بیاندیشد به چه گناهی باید این محدودیتها را تحمل کند و این همه با برادرش «متفاوت» باشد.
در این قسمت از مستند آزادیهای یواشکی، مسیح علینژاد روایت کودکیاش را پی میگیرد و تعریف میکند که چطور محدودیتهای آن زمان، زمینه ساز پرسشهایی شد که بعدا علیرغم مخالفت خانواده، به کنار گذاشتن حجاب اجباری توسط او انجامید. در قسمت قبلی این مستند (قسمت هفتم)، او از پدر و مادرش گفت و چالشی که همیشه در خانواده داشت.
در این قسمت به مشکلاتش در دوران مدرسه اشاره میکند و از آموزههای مذهبی محدود کنندهای میگوید که از طریق صدا و سیما و آموزش و پرورش به خانوادهها تزریق میشود تا نیمی از جمعیت کشور را از حقوق اولیهاش محروم کند. سماجت در پس زدن ِ این آموزههاست که باعث میشود او در نهایت از دبیرستان محل تحصیلش هم اخراج شود.
به تماشای این قسمت بنشینید و اگر تمایل دارید در ساخت این مستند مشارکت کنید، داستان مواجهه خودتان با حجاب اجباری را برای ما بفرستید. نحوه ارسال در انتهای این ویدئو آمده است.
دیگر قسمتهای این مستند:
مستند آزادی های یواشکی؛ قسمت اول: صفحهای متولد میشود
مستند آزادی های یواشکی؛ قسمت دوم : آزادیهای یواشکی پر و بال میگیرد
مستند آزادی های یواشکی؛ قسمت سوم : اسید پاشی اصفهان
مستند آزادی های یواشکی؛ قسمت چهارم: تهدیدها آغاز میشود
مستند آزادی های یواشکی؛ قسمت پنجم: حرف رمز: پویان
مستند آزادی های یواشکی؛ قسمت ششم: تهدیدها اوج میگیرد
مستند آزادی های یواشکی؛ قسمت هفتم: ریشهها
مستند آزادیهای یواشکی - قسمت نهم: جوجه اردک زشت
مستند آزادیهای یواشکی - قسمت دهم: او تنها نیست
مستند آزادی های یواشکی؛ قسمت یازدهم: یار
مستند آزادیهای یواشکی؛ قسمت پایانی: آزادیهایی که نمیخواهند یواشکی بمانند