آخرین به روز رسانی
28 نوامبر 2020
سازمان مطبوع
عضو کانون نویسندگان ایران
جنسیت
مرد
قومیت
فارس
مذهب
شیعه
استان
تهران
شغل
خبرنگار
حکم دادگاه
اعدام – یک سال و شش ماه زندان
وضعیت
در تبعید
مقام تعقیب کننده
وزارت اطلاعات
اتهام
تبلیغ علیه نظام
جاسوسی برای دول خارجی
تاریخ تولد
1326/8/11
محل تولد
شیراز
سرکوهی از اعضای کانون نویسندگان ایران است و در نگارش و جمعآوری امضاهای نامه معروف «ما نویسندهایم» نقش داشت.
فرج سرکوهی دوران مدرسه خود را در شیراز گذراند و برای ادامه تحصیلات به تبریز رفت و در دانشگاه تبریز، علوم اجتماعی و ادبیات فارسی خواند.
او در دوران دانشگاه در انتشار چند نشریه ادبی و هنری از جمله «آدینه» و «ضمیمه ادبی مهد آزادی» همکاری داشت و از دوستان و همکاران «صمد بهرنگی»، «کاظم سعادتی» و «غلامحسین ساعدی» بود.
فرج سرکوهی در سال ۱۳۴۵ به مدت 3 ماه و در سال ۱۳۴۶ حدود یک سال، به اتهام «شرکت در جنبشهای دانشجویی علیه شاه» به زندان افتاد، و در سال ۱۳۵۰ مجددا دستگیر و به ۱۵ سال زندان محکوم شد. در روزهای پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، سرکوهی همراه با دیگر زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد.
سرکوهی در دوران کوتاه آزادیهای نسبی پس از انقلاب، به عنوان روزنامهنگار و مقالهنویس با نشریات «تهران مصور» و «ایران» همکاری داشت، اما پس از سرکوبهای سال ۱۳۶۰ و دستگیری نیروهای منتقد و تعطیلی نشریات غیردولتی، به مدت چند سال خانهنشین شد.
فرج سرکوهی سال ۱۳۶۴ همراه با «سیروس علینژاد»، «مسعود بهنود» و «غلامحسین ذاکری» مجله «آدینه» را بنیان نهاد و از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۵ سردبیر این نشریه بود. سرکوهی علاوه بر سردبیری، مقالات متعددی را درباره مسائل ادبی، فرهنگی و اجتماعی نوشت و با تعداد زیادی از شخصیتهای فرهنگی و سیاسی ایرانی مانند «حسین علیزاده، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، پرویز ناتل خانلری، امیر حسین آریان پور، هوشنگ گلشیری، علیرضا اسپهبد، مهدی بازرگان، و…» مصاحبه کرد.
سرکوهی در شکلگیری شورای بازنگری در شیوه نگارش و خط فارسی، و انتشار نتایج آن در مجله آدینه نیز نقش داشت.
این نویسنده و روزنامهنگار برای ازسرگیری فعالیتهای کانون نویسندگان ایران پس از سرکوبهای سال ۶۰ بسیار تلاش کرد.
فعالیتهای کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۷۳ به تهیه و انتشار متن «ما نویسندهایم» انجامید، که به متن ۱۳۴ مشهور شد. در این متن، ۱۳۴ نویسنده، منتقد، مترجم، و شاعر ایرانی خواستار آزادی بیان و قلم شده، و به سانسورهای حکومتی اعتراض کرده بودند.
سرکوهی به عنوان یکی از اعضای هیات هشت نفره، همراه با «منصور کوشان، هوشنگ گلشیری، سیما کوبان، محمد مختاری، رضا براهنی، محمد خلیلی و محمد محمدعلی» در نگارش و تهیه متن ۱۳۴ و جمعآوری امضاها نقش موثری داشت.
او در ماجرای اتوبوس ارمنستان (پروژه قتلهای زنجیرهای) در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۷۵ حضور داشت که قرار بود به دستور مسئولان وقت وزارت اطلاعات، به همراه ۲۰ مسافر دیگر که شامل چهرههای مطرح ادبی و فرهنگی ایران بودند در آن اتوبوس به قتل برسد.
از دیگر مسافران اتوبوس تهران ارمنستان «محمدعلی سپانلو»، «علی باباچاهی»، «مسعود بهنود»، «سیروس علینژاد»، «امیرحسین چهلتن»، «شهریار مندنیپور»، «بیژن نجد»، «فرشته ساری»، «منصور کوشان» و …. بودند.
در طی مسیر، راننده اتوبوس به نام خسرو براتی که به دستور وزارت اطلاعات وظیفه سقوط اتوبوس را در دره داشته است، پس از گاز دادن شدید، خود را از اتوبوس به بیرون پرتاب کرده است. مسعود توفان پس از آن پشت فرمان مینشیند،شهریار مندنیپور ترمز دستی را میکشد و اتوبوس متوقف میشود.
برخی از این افراد از جمله مسعود توفان و مسعود بهنود درباره آن روز با رسانهها گفتوگو کردند. به گفته مسعود بهنود، پس از متوقف شدن اتوبوس و پیاده شدن مسافران، ماموران ایستگاه پلیس که در نزدیکی محل وقوع حادثه بوده به آنجا رسیدهاند و آنها را به زندان آستارا منتقل کردهاند و «در آنجا نویسندگان پس از تهدید و اجبار به تعهد سکوت» آزاد شدند.
بعدها «محمد رسولاف»، کارگردان سینما فیلم «دستنوشتهها نمیسوزند» را بر مبنای همین اتفاق ساخت.
سرکوهی مدتی پس از ماجرای اتوبوس ارمنستان برای دیدار خانواده خود در آلمان قصد سفر به آنجا را داشت که در فرودگاه مهرآباد توسط ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران ربوده شد.
مدتها خانواده او بیخبر از وضعیتش بودند و مقامات ایرانی در مقابل اخبار دستگیری او مدعی شدند که او دستگیر نشده و در اروپا به سر میبرد، اما سرکوهی ۴۸ روز در زندان مخفی وزارت اطلاعات به سر برد و پس از شکنجه، در یک کنفرانس مطبوعاتی مجبور به اقرار دروغین شد که؛ در اروپا بوده و اکنون به ایران بازگشته است.
چند هفته بعد، او دوباره به اتهام «فرار غیرقانونی از کشور» دستگیر شد. سرکوهی در مدت کوتاه میان این دو دستگیری، نامهای به همسر خود در آلمان نوشت که بعدها به نام «رنج نامه فرج سرکوهی» مشهور شد. سرکوهی در این نامه از سرکوبها و فشارها بر اعضای کانون نویسندگان ایران خبر داده و از حقیقت ماجرای دستگیری و دوران زندان خود پرده برداشت. این نامه را همسر سرکوهی پس از دومین بازداشت و بیخبری از همسرش منتشر کرد که سروصدای بسیاری داشت.
فرج سرکوهی بعدها درباره جزییات شکنجههایی که در دوره اول بازداشتش در زندان متحمل شده گفت: «مهمترین شکنجه جسمی، شلاق زدن به کف پا بود، اما شکنجههای روانی هم به این شکل بود که اغلب مدتی قبل از بازداشت، انسان را تعقیب کرده بودند و جزییات زندگی فرد مورد نظر را ضبط میکنند. حتی در اتاق خواب بنده شنود کار گذاشته بودند. طبیعتاً در آن فضا، بازجو به شکل خدایی است که همه چیز را در مورد تو میداند و شما کسی هستید که حتی چشمانتان هم بسته است و صورت او را نمیبینید. تحت این شکنجههای جسمی و روانی، مرا وادار کردند که یک مصاحبه تلویزیونی انجام دهم. اگر چه این مصاحبه هرگز پخش نشد، اما من شاید تنها کسی هستم که مدعی هستم این کار انجام شده است. در آن مصاحبه باید میگفتم که من عامل سفارتخانههای انگلیس و فرانسه و عامل موساد اسرائیل و عامل سازمان جاسوسی امریکا هستم...»
فرج سرکوهی پس از بازداشتش در سال 1375، در دادگاه به اعدام محکوم شد، اما به دلیل اقدامات همسرش در اروپا و اعتراضات بینالمللی از طرف سازمانهای حقوق بشری و افراد حقیقی و دولتهای غربی، سرکوهی اعدام نشد و در نهایت به اتهام «تبلیغ علیه نظام » به یک سال و نیم زندان محکوم شد.
او پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۷۷ توانست از کشور خارج شود و به آلمان برود. در آلمان از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۵ بورس «نویسندگان در تبعید» پن آلمان را دریافت کرد، و از سال ۱۳۸۵ مسئول امور حقوق بشر این نهاد شده است.
سرکوهی در مجلات مختلف آلمانیزبان، مقالههایی درباره فرهنگ و سیاست ایران چاپ میکند، و به صورت آزاد با برخی از رسانههای فارسیزبان نیز درحال همکاری است.